طبیعت شناس آنکه طبیعت را بشناسد، طبیب، پزشک، برای مثال امید عافیت آنگه بود موافق عقل / که نبض را به طبیعت شناس بنمایی (سعدی - ۱۸۵)آنکه طبیعت را بشناسد، طبیب، پزشک، برای مِثال امید عافیت آنگه بُوَد موافق عقل / که نبض را به طبیعت شناس بنمایی (سعدی - ۱۸۵) تصویر طبیعت شناس فرهنگ فارسی عمید
طبیعت شناس سرشت شناس، پزشک آن که طبیعت را شناسد، طبیب حاذقسرشت شناس، پزشک آن که طبیعت را شناسد، طبیب حاذق تصویر طبیعت شناس فرهنگ لغت هوشیار